محل تبلیغات شما

هوا مثلِ صفِ بنزین معطّلِ عشوه های شبِ چلّه است

هواخواهان در ایران تنها

معترضین در آبِ چشمه عکسِ رخ یار دیده اند

و ما از همه اتفاقاتِ جهان، نقشِ خویش را غایبیم.

چه بهتر که چند روزی هر ارتباطی بجز روی تو قطع

که رویِ تو حضورِ قاطعِ اعجاز است.

دور تا دور مرا کُفرِ لَعین با چرکابه ریشِ طالبانیَش گرفته

و از رنگِ رجِ دندانش کفاره یِ صبحگاهی باید داد.

گفتم، یعنی خواستم بگویم: توی آئینه را نگاه کن

به صفِ رج گونه یِ زردِ و تعفنِ افسرده گیت

که در مجاز و عیان است چه حاجت به بیان

و شهاب الدین سمرقندی هم به شهاب لعنت می فرستد

با آن موههایِ ژیگولِ " بیا منو بکن"

ای خدا ای رسولِ خدا

تو دستِ خدا بودی از آستینِ چهارمحالِ اصفهان

به در 

که گاهی لب به لبِ منقل

هوسِ بریانی مرغ را به شوشتر ی بازی در میاری

آی ی آی حطّه

دردِ باختن به اعراب در قادسیه هم همینجور حل شد

ما نقشِ خویش دیدیم در ترامه یِ روزانه که بیخودی شل کردیم

گرگه اومد و بُردش 

سیاهه سرپا نشست و خوردش

حالا بخورش

تا ترازِ بعدی که هیچگاه دست به دستِ کلینیک

کُردی نرقصی

خیلی وقت است که از مردی افتاده ام

خماریِ اعتراض گونه

بی هدف، هرچه پیش آید خوش آید

یِ ,خدا ,ای ,دستِ ,تو ,نقشِ ,نقشِ خویش ,چهارمحالِ اصفهانبه ,آستینِ چهارمحالِ ,اصفهانبه در که ,در که گاهی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها